از طبقه منفی2 تا المپیک توکیو
به گزارش هنجس بلاگ، 30سالگی شاید برای خیلی ها، زمان آغاز تدریجی اعتیاد به روزمرگی های زندگی و گذر روزها و شب هایی ا ست به نظر مشابه. کار، خانه، غالبا زندگی مشترک و دوباره مراجعه از فردا به دیروز.
به گزارش خبرنگاران به نقل از روزنامه خبرنگاران ، تکرار وتکرار تا بشویم یکی از پیروان همان فلسفه ملال آور عادت می کنیم. اما برای همه این طور نیست! مثلا چه کسی فکرش را می کرد، جوانی از غربی ترین نقطه ایران، یعنی ایلام وقتی مشغول پرستاری و تنظیم شیفت روزها و شب هایش در تهران است، در جست وجوی فراغتی، پناه می برد به سالن مهجور تیراندازی که در طبقه منفی 2 بیمارستان کشف کرده و از سر اتفاق، تپانچه به دست می گیرد و دقیقا در سنی که بسیاری از ورزشکاران مدال ها را چند سال پیش درو کرده اند، میدان ها دیده اند و حالا به فکر کمی بیشتر دوام آوردن و چطور آویزان کردن کفش ها و دستکش ها هستند، او دنیا را، نه از نوک بینی، بلکه از ده متر آن طرف تر می بیند و بی خیال دنیا و مافی ها می ایستد و سیبل ها را نشانه می گیرد. جواد فروغی، ملی پوش تیم تیراندازی، در گپی تلفنی از روزهای تمرین در زیرزمین بیمارستان و سالن های مختلف در چهارگوشه تهران، مدال قهرمانی کشور، رسیدن به تیم ملی تپانچه، حضور در مسابقات و فینال ها، کسب سهمیه توکیو تا شروع سال 1400 با طلای جام دنیای هندوستان و شمارش معکوس برای رسیدن به اولین المپیک زندگی، در 41سالگی به جام جم می گوید.
شما چند تا اولین دارید؛ اولین روز سال1400، اولین طلای تپانچه بادی 10متر مردان ایران در جام دنیای هند و بعد هم اولین المپیکی که تجربه می کنید.
بله. اولین طلای تپانچه بود. نقره و برنز این ماده به آنها رسید ولی شاید فکر نمی کردند، چون در مرحله مقدماتی برعکس بود. من سوم بودم و هندی ها اول و دوم. البته ما در میکس هم با خانم سبقت الهی نقره گرفتیم. برای شروع خوب امسال واقعا خدا را شاکرم، امیدوارم همه چیز به خیر و خوبی بگذرد.
از دست های خالی در جاکارتا تا برنز 2019 قطر، سهمیه و بعد طلای 2021. ارزیابی خودتان از فرایند طی این جهت چیست؟
تیراندازی برای من به طور جدی حدود سال 96 شروع شد و قبل از آن شکل تفریحی داشت. زمان به سرعت گذشت، عضو تیم ملی شدم و بعد هم آن طور که شما گفتید. اما چیزی که در این سال ها و در جهت حرفه ای شدن به آن رسیدم، اهمیت غیرقابل انکار تلاش است. تأکید می کنم، تلاش. البته قبل از هر عاملی به لطف خدا معتقدم. افرادی که با این رشته آشنا هستند، می دانند تا چه حد به آرامش روحی نیاز است. برای من، این حال فقط با یاد خدا میسر است. در هر صورت، در تیراندازی اصلا مجالی برای غرور وجود ندارد. اگر پیشرفتی هست، همه در سایه لطف اوست.
اتفاقا در یک مقطع خاص بعضی ها از تلاش خسته می شوند. به اصطلاح عطای ماندن را به لقای آن می بخشند یا حداقل در ادامه راه تردید می کنند. مثلا همزمان کار کردن و ورزشکار بودن، یا همین شغل شما. پرستاری با تیراندازی حرفه ای منافاتی ندارد؟
هماهنگی کار و ورزش قهرمانی آسان نیست. اوایل سخت تر هم بود. استرس های شغلی. هماهنگی زمان، شیفت ها و تمرین. کسی مرا نمی شناخت. ملی پوش هم نبودم. دریافت مرخصی آسان نبود. در سالن های مختلفی تمرین می کردم؛ در شرق و غرب و شمال و جنوب تهران. دور از هم. ولی هیچ وقت، حتی خیال رها کردن شغلم به ذهنم خطور نکرد. من معتقدم مسائل ، همیشه هستند اما اگر بمانی، جهت خودش پیدا می شود. این طور شد. کم کم پیشرفت کردم. در محیط کار همکاری ها بیشتر شد و راهم هموارتر.
در حال حاضر اوضاع اردو، تمرینات و ساچمه به چه صورت است؟
اوضاع خوب است. تمرینات متمرکزتر و اردوها بیشتر شده. مسئله ای برای ساچمه نداریم. سهمیه المپیک من و هانیه رستمیان در تپانچه بادی 10 متر است و نیازی به فشنگ نداریم. هجدهم همین ماه به رقابت های قهرمانی اروپا اعزام می شویم. البته هدف بیشتر اردویی و تدارکاتی است.
برای مقدمات حضور در المپیک، نوبت اول واکسیناسیون انجام و نظرات مختلفی مطرح شد. شما به عنوان یکی از اعضای المپیکی کادر درمان، اهمیت آن را برای مسافران توکیو رد می کنید یا قبول؟
من در بخش کرونای بیمارستان نبودم اما بسیاری از بیماران کرونایی را ما پذیرش و به آن بخش منتقل می کردیم. در همین جریان خودم کرونا گرفتم و مدتی قرنطینه بودم. در لزوم اولویت ترزیق واکسن به گروه های حساس و کادر درمان که بحثی نیست. برای المپیکی ها شاید فرصت بود و می شد کمی بعدتر صورت بگیرد. اما به نظرم اگر می خواهیم در المپیک کننده داشته باشیم واکسن هم لازم است. امیدوارم به زودی این امکان برای همه مردم فراهم شود تا اولویت همه باشند.
در چند قدمی توکیو، به نظر شما طلسم بی مدالی تیراندازی ایران، در المپیک شکسته می شود؟
ان شاءا... . اما یادمان باشد تیراندازی غیرقابل پیش بینی ا ست. با یک تیر، یک دهم امتیاز، در کسری از ثانیه به فینال می رسی یا برای همیشه از راهیابی به آن باز می مانی. یا این که می توانی به عنوان هشتمین و همان آخرین نفر، فینالیست شوی اما با طلای المپیک از خط بیرون بیایی و برعکس. رکورد مقدماتی اولین نفر را بزنی و در فینال آخرین بشوی، بی مدال با حسرت. پس باید بر عملکرد خوب تمرکز کنیم تا نتیجه و مدال خودش به دست بیاید. آرزوی من این است در خط آتش مسابقات المپیک، خودم باشم؛ همین فروغی حالا. اگر این اتفاق بیفتد، شرایط مطلوب خواهدبود.
آرزو قنبری - گروه ورزش / روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین