پیغام استاد محمدرضا شجریان!

به گزارش هنجس بلاگ، محمد ماکویی؛ اگر بخواهیم شجریان را تنها در دو واژه توصیف کنیم، قطعا می باید از کلمات کاربلد و مردمی استفاده نماییم. با این حساب، آن هایی که، به قول همایون، پیغام استاد را درک نموده اند باید کاربلد بوده و مردمی رفتار کنند تا بتوانند خود را از پیروان راستین شجریان به حساب آورند (به حساب آوردن با جا زدن فرق دارد!)

پیغام استاد محمدرضا شجریان!

اگر علاقمند به دریافت بهترین خدمات تحصیل در کانادا هستید با ما همراه شوید، با مجری مستقیم ویزای تحصیلی کانادا، با دریافت مشاوره رایگان از مجربترین تیم مهاجرتی کانادا، بهترین مسیر را به سوی مدارو، کالج ها و دانشگاه های کانادا انتخاب کنید.

کار بلد بودن، در درجه نخست، از داشتن علاقه نشات می گیرد. محال است شما کارتان را دوست نداشته باشید، اما در آن به بالاترین درجه چیرگی و مهارت برسید. بر خلاف تصور، کار بلد بودن، خیلی به تحصیلات دانشگاهی داشتن ربط پیدا نمی نماید. برای نمونه، یک مکانیک اتومبیل (نه مهندس مکانیک) ممکن است کاربلد باشد، اما یک پزشک، در معاینه و مداوای بیمار، کاملا ناشیانه رفتار نماید.

با این حساب، آن هایی که با درک پیغام استاد شجریان می خواهند انتخاب رشته نموده و وارد دانشگاه شوند باید این سوال را از خود بپرسند که آیا اصولا ادامه تحصیل را دوست دارند یا، وفق علاقه ای که دارند، می خواهند هرچه سریعتر وارد بازار کار شوند!

دوستداران ادامه تحصیل هم باید این پرسش اصولی را از خود داشته باشند که آیا رشته و شغل آینده خود را بر مبنای علاقه گزینش می نمایند یا حقوق و مزایا، اضافه کار، بیمه، پرستیژ و صندلی اجتماعی، یافتن نیمه گمشده، پشت میز نشینی، نزدیکی به خانواده و. نقشی به مرتب پررنگتر از میزان علاقه در انتخاب فعالیت آینده آن ها ایفا می نماید.

مشخص علاقه به ادامه تحصیل و کار، کار چندان سختی نیست، زیرا در تعریف نشان علاقه، فراموش کردن زمان و مکان را آورده اند. وفق این تعریف، اگر سر کلاس دانشکده هستید و از زمان شروعین تدریس استاد تا انتها آن، ساعت ها به شدت برایتان کش می آید و هر چقدر هم با بازی های تلفن همراه خود وقت می گذرانید زمان به اتمام نمی رسد، یقین داشته باشید که از راه ترکستان وارد وادی علم و دانش شده یا اصولا خیلی به درد تحصیلنموده بار آمدن نمی خورید!

در واقع، آن هایی را باید دانشجو محسوب کرد که زمان شروع تا انتها تدریس را بیش از چشم بر هم زدنی ندیده و با اتمام درس و دوره کردن استاد، جهت بر طرف نمودن ایرادات و اشکالات پیش آمده، تازه کار خود را شروع شده می بینند.

مشخص میزان عشق و علاقه به کار نیز به سادگی آب خوردن امکان پذیر است؛ آن هایی که ورود و خروج خود به محل کار را جوری تنظیم می نمایند که نه دقیقه ای تاخیر بخورند و نه سر سوزنی فعالیت رایگان نموده باشند را قطعا نمی توان افرای که من کارم را دوست دارم از زبانشان نمی افتد، محسوب کرد (به شرط آنکه دل و زبانشان یکی باشد!)

از سوی دیگر، کسانی که فقط با جمع و جور کردن های سریع دور و بری ها متوجه اتمام ساعات اداری شده و در پاسخ به وقت رفتنه! نمی آیی؟! با آسودگی خیال کارم که تمام شد می آیم! می گویند را باید عاشقان واقعی کار، که آقای رییس باید برایشان تره بیشتری خرد نماید، به حساب آورد.

شماری از اینان، وقتی در محیط کار از حل مسئله ای عاجز و درمانده می شوند، خانه را محل مناسب کار و مکانی برای جستجو های علمی محسوب نموده و با زدن از تفریح و سرگرمی روز های تعطیل، در جواب ناهار سرد میشه! نمی آیی؟!، دو دقیقه صبر کنی آمده ام! می گویند؛ دو دقیقه ای که ممکن است تا پاسی از شب به طول انجامد!

کاربلدها افرادی هستند که وقتی از آن ها خواسته می شود کاری که در توانشان نیست به انجام برسانند براحتی آب خوردن نه گفته و در پاسخ پول خوبی تویش است! با خنده، دریافتی بالا سواد و تجربه نداشته آدم ها را بیشتر نمی نماید! را اظهار می دارند.

در این باب، شاید بد نباشد نگارنده از خود مایه گذاشته و به بیان خاطره ای، که شنیدنش خالی از لطف نیست، بپردازد: با نبود نقشه بردار دچار تاخیر درست و حسابی شده و بیم آن می رفت که نتوانیم کار را به موقع تحویل مشتری دهیم. وقتی دلخوری مسئول پروژه را دیدم، فکر کردم که بد نیست یاری حالش گردم. دوست داری من انجامش بدهم گفتم که انصافا مسئول پروژه نه نیاورد!

از آنجا که در هنگام تحصیل، درس نقشه برداری را خیلی جدی نگرفته بودم، کار را فاجعه آمیز از آب در آوردم و این امر باعث شد نتیجه کار بقیه افراد گروه، که به کار من مربوط می شد، هم اسف آمیز تحویل داده شود.

وقتی در جواب عصبانیت مسئول پروژه، به سبک و سیاق مالوف خیلی ها، به من چه ربطی دارد؟! من که اینکاره نبودم! را بر زبان آوردم، خشم فرمانده دو چندان شده و چیزی که برای همواره آویزه روح و روانم شد را خاطر نشان ساخت: می توانستی انجام کار را بر عهده نگیری و من این کاره نیستم بگویی! اما کسی که انجام کاری را بر عهده می گیرد، بی هیچ منت و بهانه ای، باید آن را خوب از آب در بیاورد؛ به شرطی که کارآموز نباشد!

وقتی کاربلدی تا این اندازه سخت است، مردمی بودن فعالیتی وحشتناک جلوه خواهد نمود؛ به ویژه که بسیار پیش می آید که حفاظت از منافع فردی با پاسداشت صلاحدید ملت همگام نبوده و آدمی مجبور به انتخاب از میان خودخواهی و دیگر خواهی می شود.

بسیاری از ما در محیط هایی کار می کنیم که اصل مشتری مداری بر آن ها حاکم نبوده و نارضایتی هر چه بیشتر مشتری ها تمامی کارکنانی که همانند اعضای یک خانواده محسوب می شوند را به نان و نوایی بیشتر می رساند.

خیلی از افراد حاضر در چنین محیط هایی از کنه ماجرا هایی که بیشتر آن ها در پس پرده صورت می گیرند بی اطلاع هستند، اما از میان مطلعین، واقعا چند نفرشان حاضرند پیه بیکاری را به تن مالیده و به تاسی از من از بی نوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کرد، من نانم را از خون و جان مردم به دست نمی آورم بگویند.

در زمان رسول گرامی اسلام، پیغامبر در هنگام سخنرانی در آن جهان هر کس ذره ای خوبی یا بدی در این جهان نموده باشد نتیجه اش را خواهد دید را بر زبان مبارک می آورند. مردی از میان جمع بلند شده و حتی یک ذره! می گوید؟! رسول گرامی اسلام پاسخ مثبت داده و به ادامه سخنرانی مشغول می گردند. چندی بعد مرد مجددا بلند شده و با سوال پیشین، جواب سابق را می گیرد. وقتی اتفاق برای بار سوم می افتد، مرد طاقت نیاورده و بی هوش بر زمین می افتد. پیغامبر گرامی اسلام با مشاهده این شرایط به درستی که این مرد مطلب را درک کرد را به اطلاع دیگر حاضران، که به درستی مطلب را درک ننموده بودند، می رساند.

خدا کند که در جمع دوستداران و تشییع نمایندگان استاد شجریان (غایبین که جای خود را دارند!)، تعداد کسانی که پیغام استاد را متوجه شدند، دست کم، از تعداد افرادی که پیغام رسول الله را درک نمودند، تا اندازه ای، بیشتر باشد!

منبع: فرارو
انتشار: 2 آذر 1399 بروزرسانی: 2 آذر 1399 گردآورنده: henjesblog.ir شناسه مطلب: 1970

به "پیغام استاد محمدرضا شجریان!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "پیغام استاد محمدرضا شجریان!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید