یک ایرانی در بین معروف ترین 100 ساله های جهان ، راز عمر بالای 100 سال این افراد چیست؟
به گزارش هنجس بلاگ، صد ساله شدن داستان غریبی است که انگار وسوسه اش برای خیلی ها بسیار شیرین است. در عین حال این میل غریب که شاید به نوعی به میل جاودانگی پهلو می زند، برای افراد زیادی در سراسر دنیا تحقق یافته؛ چنان که ظاهرا در سال 2012 چیزی بیش از 360 هزار فرد بالای صد سال زنده در دنیا شناسایی شدند.
خبرنگاران، درست است که این عدد درصد ناچیزی را در بین 6 میلیارد انسان زنده روی زمین نشان می دهد اما ظاهرا آنقدر عدد بزرگی هست که بسیاری نتوانند آن را باور نمایند. بد نیست که بدانید این تازه بخشی از واقعیت است و هنوز صد ساله های بسیاری در گوشه وکنار جهان، ناشناخته مانده اند.
هندریکیه فان اندل شیپر 115 سال
خانم فان اندل شیپر در 29 ژوئن 1890 در روستای کوچکی در کشور هلند به جهان آمد. ظاهرا کمی عجول بود زیرا پیش از موعد به دنیا آمد و شرایط حیاتی اش اطرافیان را بسیار نگران کرد. با این همه، مادربزرگش مراقبت تمام عیار از او را به عهده گرفت و به لطف همین پرستاری ها بود که پس از چهار هفته روزنه های امید نمایان شد و هندریکیه از مرگ نجات یافت.
هندریکیه در پنج سالگی، در نخستین روز ورود به مدرسه سخت بیمار و ظاهرا به توصیه پزشک محلی از رفتن به مدرسه منع شد. به همین خاطر در خانه ماند و خواندن و نوشتن را تحت تعلیم پدرش که مدیر همان مدرسه بود آموخت.
او از نوجوانی به تئاتر عشق می ورزید و سخت دلبسته بازیگری شده بود اما مادرش رضایت نداد و هندریکیه به جای پرداختن به بازیگری، کار گلدوزی و سوزن دوزی را پیش گرفت. دیر هنگام و در 47 سالگی با یکی از اقوام به نام دیک فان اندل ازدواج کرد و خانه روستایی پدری اش را به مقصد آمستردام ترک کرد. همسرش پس از 22 سال زندگی مشترک در سال 1959 بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
هندریکیه در سال 1990 یعنی درست در 100 سالگی به سرطان سینه مبتلا شد و امیدوارانه تحت عمل جراحی نهاده شد. امیدی که چندان هم بیراه نبود زیرا توانست 15 سال دیگر به زندگی ادامه دهد. او تا پیش از 105 سالگی در منزل شخصی خودش زندگی می کرد اما پس از آن به دلیل احتیاج به یاری برای انجام امور روزمره به خانه سالمندان منتقل شد و انتها در 30 آگوست 2005 در 115 سالگی به دلیل سرطان معده در خواب درگذشت.
هندریکیه 80 سال هوادار تیم آژاکس آمستردام بود و آخرین باری که اعضای این تیم به دیدنش آمده بودند، از هم اتاقی هایش شکایت می کرد که درکی از فوتبال و زیبایی های آن ندارند. او که راز طول عمر خود را مصرف روزانه شاه ماهی و آب پرتقال طبیعی می دانست، به رغم جسم نحیفش در سال های آخر، تا انتها عمر کاملا هوشیار بود، هیچ مشکل ذهنی ای نداشت و در آزمایش های انجام گرفته روی مغزش البته پس از مرگ، هیچ گونه آسیب ناشی از بیماری آلزایمر مشاهده نشد.
جرج ابوت، 107 سال
جرج ابوت یک فعال هنری تمام عیار در زمینه هنرهای نمایشی به شمارمی رفت. او در 25 ژوئن 1887 در نیویورک به جهان آمد. به دلیل علاقه فراوانی که به جهانی هنر داشت، به دانشگاه روچستر راه یافت و به اخذ مدرک لیسانس هنر از آن دانشگاه نائل آمد. پس از آن به دلیل علاقمندی به شاخه نمایش به دانشگاه هاروارد رفت و به تحصیل در رشته نمایشنامه نویسی پرداخت و یکی از نمایشنامه هایش را نیز همان جا به صحنه برد.
پس از این دوره به بوستون رفت و در سمت دستیار مدیر صحنه مشغول به کار شد. همزمان با این کار به اجرای نقش در تئاتر و نمایشنامه نویسی نیز می پرداخت. او در سال 1926 در 39 سالگی برای اولین بار در برادوی یکی از نمایش هایش را روی صحنه برد. اجرای نمایش در برادوی آرزوی بسیاری از شاغلین عرصه تئاتر در آمریکاست. به این ترتیب به چهره ای شناخته شده و مطرح در هنر تبدیل شد. ابوت علاوه بر فعالیت در تئاتر، همزمان درهالیوود نیز فعال بود و در ساخت و تهیه 40 فیلم در مقام کارگردان و فیلم نامه نویس مشارکت داشت.
او سه بار ازدواج کرد. ازدواج اولش با اِدنا لویس 16 سال دوام یافت و حاصل آن تولد یک دختر بود. این ازدواج با مرگ ادنا انتها یافت. همسر دومش مری سینکلر بود. آنها پس از 5 سال زندگی مشترک در 1951 از هم جدا شدند. او بار سوم در 1983 در 96 سالگی با جوی والدراما ازدواج کرد و تا زمان مرگش با هم زندگی کردند. اندازه فعالیت و شیوه زندگی ابوت نشان می دهد که او تا سال های انتهای سرشار از زندگی و به لحاظ جسمانی نیز بسیار نیرومند بود.
تا پس از صد سالگی همچنان به بازی گلف و فعالیت سنگین جسمانی می پرداخت. او سر انجام در 31 ژانویه 1995 در 108 سالگی پس از یک زندگی طولانی پر کار و پر بار بر اثر سکته مغزی درگذشت. جرج ابوت از 1915 تا 1994، یعنی یک دوره تقریبا 80 ساله و تقریبا تا انتها عمر به فعالیت شغلی و هنری مشغول بود و در 42 نمایش به کارگردانی و نویسندگی و تهیه نمایندگی پرداخت، نامزد جوایز متعددی در تئاتر شد و جوایزی نیز به دست آورد.
جرج بِرنز، 100 سال
بازیگر و کمدین و نویسنده آمریکایی که سه ربع قرن در تئاتر، رادیو، تلویزیون و فیلم به ایفای نقش و اجرای برنامه پرداخت. او تا اندکی پیش از مرگش نیزسرزنده و شاداب به ایفای نقش مشغول بود. جرج در 20 ژانویه 1896 در نیویورک به جهان آمد و نهمین فرزند از 12 فرزند زوج رومانیایی مهاجربود. در 1903 زمانی که تنها 7 سال داشت، پدرش را بر اثر اپیدمی آنفلوآنزا از دست داد. به این ترتیب برای یاری به خانواده ناگزیر به کارهایی چون روزنامه فروشی و واکس زدن کفش پرداخت و پس از کلاس چهارم، مدرسه را برای امرار معاش ترک کرد و به این منظور به کارهایی چون تربیت فُک، اسکیت و آواز روی آورد.
در همین سال ها بود که او سیگار کشیدن را شروع کرد و بعدها در حالی که سیگار می کشید به اجرای برنامه می پرداخت. او دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول 26 هفته بیشتر دوام نیاورد و به جدایی انجامید. بار دوم در 1926 با گراسید آلن همکار هنری اش ازدواج کرد. این دو، زوج هنری پیروزی بودند و تا انتها عمر گراسید آلن با هم زندگی کردند و به ایفای نقش پرداختند.
آنها یک دختر و یک پسر را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند. این زوج هنری ازسال 1930 به ایفای نقش در فیلم های کوتاه کمدی و نیز از 1932 به فعالیت در رادیو روی آوردند. از دهه 1950 با رواج تلویزیون آنها نیز فعالیتشان را در تلویزیون ادامه دادند و در برنامه های تلویزیونی معروف با هم به اجرای برنامه پرداختند. در سال 1964 با مرگ ناگهانی گراسید در 69 سالگی آن هم بر اثر حمله قلبی، زندگی مشترک و همکاری این دو به انتها غم انگیزی رسید.
جرج علاوه بر بازیگری به نوشتن نیز می پرداخت. او از 1976 تا 1996 ده کتاب منتشر کرد که همه آنها از جمله کتاب های پرفروش به شمار می رفتند.
متاسفانه در سال 1994 جرج در 98 سالگی در وان حمام سر خورد و سرش آسیب دید. پزشکان برای حل مشکل مجبور شدند لخته خون درون جمجمه اش را به وسیله عمل جراحی خارج نمایند اما او نتوانست به طور کامل بهبود یابد و از عوارض این آسیب رهایی نیافت. در سال 1996 آن قدر نحیف و رنجور بود که نتوانست در برنامه 100 سالگی اش شرکت کند و انتها 49 روز پس از تولد 100 سالگی اش براثر ایست قلبی در منزل شخصی اش درگذشت.
ایروینگ برلین، 101 سال
ایروینگ برلین موسیقی دان زبردستی بود و یکی از آهنگ سازان تمام عیار در عرصه فیلم به شمار می رفت. او در 11 می 1888 در یک خانواده پرجمعیت در بلاروس به جهان آمد. در سال 1893 به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرد و در نیویورک ساکن شد. او که در 13 سالگی پدرش را از دست داده بود برای امرار معاش به روزنامه فروشی پرداخت. از آنجا که مدت زمان کوتاهی به مدرسه رفته بود و مهارت چندانی نیز نداشت، امکان استخدام رسمی تقریبا برایش بعید به نظر می رسید؛ اما به پشتوانه استعداد خوانندگی، که به نوعی ارث پدری به شمار می رفت، با چند جوان دیگر گروهی تشکیل داد و در رستوران ها به اجرای موسیقی پراخت.
در همین سال ها بود که در اوقات بیکاری اش نواختن پیانو را فراگرفت و از همان زمان به ترانه سرایی نیز روی آورد. از 1908 با گروه های موسیقی بسیاری به خصوص در زمینه ترانه سرایی همکاری می کرد و همین باعث شد خیلی زود شهرتی به هم بزند. ایروینگ نخستین بار در سال 1912 ازدواج کرد امامتاسفانه همسرش پس از شش ماه بر اثر تب حصبه درگذشت. در سال 1917 که آمریکا ورود خود را به جنگ جهانی اول بیان کرد، ایروینگ برلین نیز در ارتش ثبت نام کرد.
روزنامه ها بازی ظریفی با نام او و شرایط جنگ انجام دادند و تیتر زدند: ارتش برلین را گرفت. پس از جنگ، برلین سالن تئاتری در برادوی ساخت و در آنجا به عنوان مالک و تهیه نماینده مشغول به کار شد و البته از کار اصلی خود یعنی موسیقی نیز غافل نبود و در همان سالن به خلق آثاری پرداخت. او در سال 1925 برای بار دوم اقدام به ازدواج با الین مک کی کرد. حاصل این زندگی مشترک 4 فرزند بود. ایروینگ موسیقی دان بسیار پرکاری بود.
او طی سالیان متمادی برای 18 فیلم درهالیوود به آهنگسازی پرداخت. مشهورترین این آهنگ ها، White Christma، موسیقی متن فیلم Holiday Inn است که در سال 1942 (در 54 سالگی) ساخته و به دلیل استقبال بسیار گسترده مردم، توانست به پرتیراژترین آهنگ طول تاریخ بدل گردد و در بیش از 30 میلیون نسخه به فروش برسد و جایزه برترین موسیقی اسکار را نیز در همان سال از آن خود کند. علاوه بر این، برلین 7 بار دیگر نیز نامزد جایزه اسکار شد. الین همسر ایروینگ در سال 1988 پس از 63 سال زندگی مشترک درگذشت و یک سال بعد در 22 سپتامبر سال 1989 خود ایروینگ در 101 سالگی به مرگ طبیعی در خواب بدرود حیات گفت.
ژیرومون کی مورا 115 ساله
ژیرومون کی مورا با 115 سال سن در ژیرومون در 19 آوریل 1897 در یک خانواده ژاپنی به جهان آمد. او سومین فرزند از 6 فرزند خانواده اش محسوب می گردد. زادگاه او یک روستای ژاپنی بود که بیشتر اهالی آن به ماهیگیری اشتغال داشتند. ژیرومون دوران کودکی و نوجوانی خود را در همین روستا گذراند و در 14 سالگی پس از اتمام تحصیلاتش در اداره پست محلی مشغول به کار شد.
او 41 سال در اداره پست به ارائه خدمت پرداخت و نهایتا در 65 سالگی از آن شغل بازنشسته شد. البته در میانه این سال ها، در دهه 1920، در سمت کارگر دولتی مخابرات به کشور کره اعزام و در آنجا به انجام خدمت پرداخت. پس از بازگشت از کره تصمیم به ازدواج گرفت و با دختر همسایه اش ازدواج کرد و چون خانواده همسرش وارث مرد نداشتند نام خانوادگی اش را از می یاکه (Miyake) به کی مورا تغییر داد. در حال حاضر او تنها فرد زنده خانواده پدری خود است و تمامی خواهران و برادرانش تا کنون فوت نموده اند:4 تا از خواهر و برادرهایش پیش از 90 سالگی درگذشتند و کوچک ترین برادرش در 100 سالگی بدرود حیات گفت.
ژیرومون 7 فرزند، 15 نوه، 25 نتیجه و 13 نبیره داشته است. او پس از بازنشستگی از اداره پست در 65 سالگی دست از کار و فعالیت نکشید و تا 90 سالگی سرحال و بانشاط به کار کشاورزی پرداخت.
ژان کالمنت 122 سال
ژان کالمنت با 122 سال و 164 روز سن، مسن ترین فردی است که نامش در تاریخ به ثبت رسیده است. به همین خاطر نام او را در کتاب رکوردهای گینس نیز آورده اند. ژان در 21 فوریه 1875 در آرل فرانسه به جهان آمد و همه عمر را در همان جا گذراند. پدرش کشتی ساز و مادرش از یک خانواده آسیابان بود. گویا ژان کهنسالی را به ارث برده بود زیرا بعضی از اعضای خانواده اش نیز عمری طولانی داشتند: برادرش 97 سال، پدرش 100 سال و مادرش 86 سال عمر نموده بودند. به گفته خودش در 13 سالگی در مغازه عمویش ونسان ونگوک را دیدار نموده بود.
او در 1896 در 21 سالگی با یکی از عموزاده های توانگرش ازدواج کرد و به پشتوانه دارایی همسرش، هیچگاه به کار مشغول نشد و در پی تفریح هایی مانند تنیس، دوچرخه سواری، شنا، اسکیت، پیانو و اپرا رفت. همسرش در 1924 در 73 سالگی درگذشت. ژان فقط یک دختر داشت که در 35 سالگی بر اثر ذات الریه درگذشت. از دخترش، پسری ماند که تربیت او را خودش بر عهده گرفت. این پسر پزشک شد و در 36 سالگی در 1963 بر اثر تصادف رانندگی درگذشت.
در سال 1965، ژان 90 ساله تصمیم گرفت یکی از آپارتمان هایش را بفروشد. خریدار که حقوقدانی 47 ساله بود با او توافق کرد به جای آن ماهانه 2500 فرانک فرانسه تا زمان مرگ ژان به او بپردازد. و چه خوش خیال!؟ خریدار نگون بخت در سال 1995 درگذشت و تا آن موقع چیزی حدود دو برابر ارزش آپارتمان به او پرداخت. پس از او بیوه اش نیز تا زمان مرگ ژان به مدت حدود دو سال هر ماه این مبلغ را می پرداخت.
ژان کالمنت تا 1985 (110 سالگی) در منزل شخصی خود زندگی می کرد اما پس از آنکه هنگام آشپزی به دلیل ضعف بینایی آتش سوزی مختصری راه انداخت، به خانه سالمندان خصوصی منتقل شد. او تا 100 سالگی دوچرخه سواری می کرد. در 85 سالگی سراغ شمشیربازی رفت. البته از 21 سالگی تا 117 سالگی سیگار می کشید. تا 114 سالگی می توانست روی دو پای خود راه برود و مشکل جسمانی نداشت. در این سال زمین خورد، استخوان رانش شکست و تحت عمل جراحی نهاده شد. پس از آن ویلچرنشین شد. در نهایت ژان کالمنت در 4 آگوست 1997 چشم از جهان فروبست. او راز طول عمر خودش را روغن زیتون می دانست زیرا در همه غذاهایش از آن استفاده می کرد و به پوست خود نیز می مالید. از عادات جالبش یکی نیز این بود که هر هفته تقریبا یک کیلو شکلات مصرف می کرد.
ماریا کاپوویلا، 117 سال
ماریا کاپوویلا مسن ترین فرد ثبت شده در آمریکای جنوبی است. او در 14 سپتامبر 1889 در کشور اکوادور به جهان آمد. پدرش یک نظامی بلندپایه بود. به عبارت دیگر خانواده آنها از خواص جامعه آن روز اکوادور به شمار می آمدند و به همین خاطر او با نخبگان مرفه فراوانی معاشرت و نشست و برخاست داشت. شاید به دلیل همین پیشینه و جایگاه خانوادگی در سال 1917 با یک افسر ارتش ازدواج کرد.
این زندگی مشترک 32 سال به طول انجامید و با مرگ شوهر در سال 1949 انتها یافت. حاصل این ازدواج 5 فرزند بود که سه تا از آنها تا زمان مرگ مادرشان، ماریا کاپوویلا، زنده بودند.
در آن موقع این بچه ها به ترتیب 81، 80 و 78 سال سن داشتند و شاید سن و سال بالا را از مادرشان به ارث برده بودند. ماریا از 5 فرزند خود 12 نوه، 20 نتیجه و 2 نبیره داشت. در 100 سالگی ناگهان و بی مقدمه موجی از مسائل جسمانی به سوی او روان شد؛ چنان که افراد خانواده اش دیگر امیدی به زنده ماندنش نداشتند و حتی آخرین تشریفات مذهبی را در آستانه مرگ برایش تدارک دیدند اما در کمال تعجب به طرز معجزه آسایی از این دام بلا جان سالم به در برد. او پس از آن 16 سال دیگر را نیز در سلامت کامل جسمی و ذهنی به سر برد.
تا دسامبر سال 2005 یعنی همان سال انتهای زندگی اش به راحتی تلویزیون نگاه می کرد، روزنامه می خواند و حتی بدون عصا و بی احتیاج از یاری دیگران راه می رفت. در ماه دسامبر آرام آرام نشانه های ضعف جسمانی شدید بروز کرد؛ به طوری که ماریا کم کم در انجام فعالیت های روزانه ناتوان شد.
دیگر نمی توانست روزنامه بخواند و برای راه رفتن به یاری دست کم دو نفر دیگر احتیاج داشت. این شرایط به مدت چند ماه ادامه داشت و در نهایت در 27 آگوست 2006 درست 18 روز پیش از سالروز 117 سالگی اش در اثر ابتلا به ذات الریه درگذشت. ماریا نخستین فرد شناخته شده است که سه قرن متوالی را به چشم دیده است. او در قرن نوزدهم به جهان آمد و در قرن بیست و یکم چشم از جهان فروبست. او در طول زندگی اش هرگز سیگار نکشید.
باب هوپ (100 سال) و دولورِس هوپ(102 سال)
صد ساله شدن اتفاق نادری است اما در میان نوادر، پدیده نادر دیگری اتفاق افتاده است: باب هوپ و همسرش دولورس (دفینا) هوپ چند دهه پیش از آنکه به صدسالگی برسند، با هم ازدواج نموده و هر یک بیش از صد سال زندگی نموده است. باب بازیگر و کمدین رادیو، تلویزیون و تئاتر در 29 می 1903 در لندن به جهان آمد. او پنجمین فرزند از 7 فرزند خانواده بود. باب از همان کودکی با اجرای آواز و تقلید لهجه در تراموا به صورت یک هنرمند دوره گرد آن هم در 12 سالگی پول توجیبی خود را در می آورد. در 17 سالگی به آمریکا مهاجرت کرد و شهروند آنجا شد. در سال 1933 با همکار هنری اش گریس لوئیز تراکسل ازدواج کرد که البته چندان دوام نیافت و ظرف کمتر از یک سال از او جدا شد.
باب از سال 1934 به اجرای برنامه در رادیو پرداخت و در همان سال دوباره ازدواج کرد. همسر نوش یک خواننده آمریکایی بود و دولورس دفینا نام داشت که تا انتها عمر باب با او زندگی کرد؛ چیزی نزدیک به 70 سال. این ازدواج، طولانی ترین زندگی مشترک هالیوود است.
این دو 4 کودک را به فرزندی پذیرفتند و از آنها صاحب چندین نوه شدند. با پیشرفت تکنولوژی آرام آرام تلویزیون جای خود را در میان مردم باز کرد و به یک رسانه عمومی تبدیل شد. به این ترتیب، از حدود سال 1950 باب به تلویزیون رفت و فعالیت های هنری خود را آن جا ادامه داد. او از نخستین کسانی است که از کیوکارت (متون پشت دوربین) برای نگاه کردن مستقیم به دوربین، هنگام اجرای برنامه از روی متن، استفاده نموده است. در سال 1996 در 93 سالگی باب اعلام بازنشستگی کرد. باب در جوانی یک مشت زن حرفه ای به حساب می آمد، نجات غریق بود و مدتی نیز به گلف حرفه ای پرداخت. شاید همین علاقه به انجام فعالیت های ورزشی بود که باعث شد به رغم ظاهر نحیف در دوران کهنسالی، همچنان از جسم سالمی برخوردار باشد. در ژوئن سال 2000 در 97 سالگی به دلیل خونریزی معده به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شد که بهبود یافت.
او انتها در 27 جولای 2003 دو ماه پس از تولد صدسالگی بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت. باب مجری بسیار توانایی بود؛ چنان که بین سال های 1941 و 1978، 14 بار مجری برنامه اسکار شد. دولورس (دفینا) هوپ، همسر باب هوپ، که در 27 می 1909 به جهان آمده بود، در 19 سپتامبر 2011، هشت سال پس از مرگ همسرش در 102 سالگی در منزل شخصی و به مرگ طبیعی درگذشت.
عباس فلاح زاده، 126 سال
عباس فلاح زاده با 126 سال سن مسن ترین فردی است که در ایران و در روستای مهرآباد شهرستان یزد زندگی می کرد. پیرترین مرد ایرانی، چند رقیب قدر قدرت خانم هم داشت که همگی بالای 100 سال سن داشتند اما فوت کردند و او سکاندار پیرترین ها در ایران شد. فلاح زاده در سال 1264 در روستای مریم آباد یزد به جهان آمد و زمانی که همراه پدر و مادرش دراین روستا زندگی می کرد، بیماری طاعون طومار مردم روستا را در هم پیچید. در اثر همین بیماری بیشتر اعضای خانواده اش از جمله پدرو مادرش را از دست داد، اما خودش از این بیماری مرگبار جان سالم به در برد.
چند صباح بعد و در دوران نوجوانی به روستای مهرآباد نقل مکان کرد و هنوز هم همانجا زندگی می نماید. او تنها فردی نیست که سن وسال بالایی دارد و بعضی از اعضای خانواده اش از جمله تنها برادرش هم عمر طولانی داشتند و پس از قریب به 100 سال از جهان رفتند. فلاح زاده خیلی دیر و نزدیک 50 سالگی با سمن گل، دختر عموی 12 ساله اش که روزی او را قلهدوش می کرد، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج 7 دختر و یک پسر شد.
فلاح زاده ازهمان دوران نوجوانی به شغل آبا و اجدادی اش روی آورد وهمانند آنها گوسفند داری می کرد. اما در چند سال اخیر و به خاطر بالا رفتن سن دیگر قدرت نگهداری و رتق و فتق امورگوسفندان را نداشت و برای همین به کشاورزی روی آورد.
تا همین چند سال پیش روزی 28 کیلومتر پیاده روی می کرد تا به زمین کشاورزی اش سرکشی کند. هرگز سوار ماشین نشده و اصلا از ماشین سواری خوشش نمی آمد. راه هرچقدر هم راه طولانی باشد ترجیح می داد پیاده روی کند. خروسخوان از خواب بیدار می شد و به محض غروب خورشید هم می خوابید. درخوردن غذا به شدت وسواس داشت و محال بود به غذایی که با روغن نباتی یا روغن مایع طبخ شده لب بزند. از برنج هم متنفر بود و هرگز به آن لب نزد.
اسکار نیمایر، 104 سال
اسکار نیمایر را تمامی معماران جهان به خوبی می شناسند؛ یکی از چهره های کلیدی در شکل گیری و توسعه معماری مدرن. او علاوه بر طراحی ساختمان های بسیار معروف جهان، در ابداع ایده های نو معمارانه نیز پیشرو بوده است. اسکار در 15 دسامبر 1907 در ریودوژانیروی برزیل به جهان آمد.
دوران نوجوانی و جوانی نامتعارفی داشت و هیچ توجهی به آینده از خود نشان نمی داد. در سال 1928 در 21 سالگی با آنیتا بالدو، دختر یک مهاجر ایتالیایی، ازدواج کرد. اسکار علاقه اصلی اش را در دانشگاه هنرهای زیبا در ریودوژانیرو دنبال کرد و در سال 1934 با مدرک کارشناسی معماری فارغ التحصیل شد. چند سالی را در برزیل به کار معماری پرداخت اما در دوره حکومت نظامی برزیل به دلیل دردسرهای ناشی از گرایش سیاسی اش ناچار به اروپا مهاجرت کرد.
در دهه 1940، شاگرد و بعدها همکار معمار بزرگ سوئیسی، لوکربوزیه بود و نیز از دوستان صمیمی کاسترو رهبر کوبا به شمار می رفت. پس از گذشت سال ها، اوضاع داخلی برزیل تغییر کرد و دولت برزیل از اوایل دهه 1950 تصمیم گرفت شهر برازیلیا را مرکز این کشور اعلام کند و طراحی این پروژه بزرگ به نیمایر و دو تن از همکارانش سپرده شد. کار، چنان استادانه انجام شد که یونسکو شهر برازیلیا را بخشی از میراث فرهنگی بشر معرفی نموده است. اسکار در اوایل دهه 1980 به برزیل بازگشت و در شهر ریودوژانیرو، زادگاهش، مشغول به کار شد و تا انتها عمر را همان جا گذراند. آنیتا بالدو، همسر اسکار، پس از 76 سال زندگی مشترک در سال 2004 درگذشت.
اسکار دو سال بعد را در تجرد گذراند اما در سال 2006 برای بار دوم ازدواج کرد. در سال 2009، در 102 سالگی مسئله ای جدی برایش پیش آمد و مجبور شد برای درمان سنگ کیسه صفرا و تومور روده چهار هفته را در بیمارستان بگذراند. این دوره درمانی موثر افتاد و اسکار توانست سه سال دیگر به زندگی ادامه دهد. او از همسر اولش تنها یک دختر داشت که در ژوئن 2012 در زمان زنده بودن اسکار فوت کرد. از این دختر 5 نوه، 13 نتیجه و 7 نبیره برای اسکار به یادگار ماند.
انتها، اسکار نیمایر در 5 دسامبر 2012، در آستانه 105 سالگی بر اثر سرماخوردگی و عفونت دستگاه تنفسی درگذشت و در برازیلیا به خاک سپرده شد. او به لطف عمر طولانی اش پیروز به خلق بیش از 600 بنای معماری شد که از آن جمله می توان به کاخ کاپانما در ریودوژانیرو، غرفه برزیل در نمایشگاه جهانی نیویورک، بنای سازمان ملل متحد در نیویورک (به همراه لوکوربوزیه)، مسجد پنانگ در مالزی، ساختمان کنگره برزیل و... اشاره نمود.
منبع: همشهری آنلاین